باری اگر اوست خدایا به دوشم بگذار
دردی اگر اوست به جانم تو بریز،
غم تنهایی اگرمی دارد
تو به یک جا به دو چشمان سیاهم بنشان;
وای اگر جمله ملال است ز من،
گو بمیرم که خیالش نرسد می دانم.
یه نذری کرده این دلم
می خوام اونو ادا کنم
میخوام نماز عاشقی
به پای تو به پا کنم
گفته بودم وقتی بیای
بهت بگم گناه تو
فکر نکنی که می گذرم
از پاکی نگاه تو
نگاه تو جرم تو بود
به این دل سادهء من
تو لایق عبادتی
عشق خدا دادهء من
گفته بودم وقتی بیای
به عاشقت رحمی کنی
مرحم این دلم بشی
زندگیم و رنگی کنی
عرض اردت می کنم
تورو عبادت میکنم
تا جایی که نفس دارم
بهت محبت می کنم
رو مژه هام می شونمت،
از ته دل می خونمت
واسه شفای عاشقی
طبیب دل می دونمت
تورو داشتن یه دنیا بود
نصیبم خوب و زیبا بود
چه روشن صبح فرداها
تو چشمای تو پیدا بود
به یادت سوره عشق و
تو هر اذونی من خوندم
به نازم صبر این دل رو
هنوزم عاشقت موندم
چه خوش میگذره با تو...
دیشب خوابم نمی برد ،مدام عکسایی که بهم دادی رو نگاه می کردم و ته دلم انگار دارن قند آب میکنن،هر کاری می کردم خوابم نمی برد نمی دونم اما دیر وقت بود خوابم برد،اینقدر دلم دوباره بعد از چند ساعت تنگ شد برات که خواستم دوباره امروز همدیگرو ببینیم،اما امروزم اینقدر شیرین زبونی کردی که تا به خونه رسیدم دوباره دلم تنگ شد، میدونی ... خیلی سخته برام ندیدنت ،رفتن من دانشگاه و رفتن تو از اون طرف دانشگاه.اما نمیشه منم همش با کارام و رفتارام جوری فکر و ذکرت رو مشغول کنم که سخت بهت بگذره این رفت و آمد و بی طاقتی کنی، اما خدا خودش شاهده که چقدر دوستت دارم و چقدر با هر خنده و شیرین زبونیت از خدا ممنونم که دارمت.
برای همیشه کنارت هستم.